رسانه رمزارز (ضمیمه هفتهنامه کارنگ) دارای مجوز به شماره ۸۷۷۲۰ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «کارخانه نوآوری رسانه راهکار» است. رسانه رمزارز فعالیت خود را از ۲۸ آذرماه ۱۴۰۰ شروع کرده و اکنون تاثیرگذارترین و اثربخشترین رسانه اکوسیستم بلاکچین، رمزارز و دارایی دیجیتال ایران است.
با توجه به رشد قابل توجه حوزه رمزارزها در کشور در ابعاد مختلف، سال گذشته را میتوان سالی پر از فراز و نشیب برای این بازار تعریف کرد. شاید بتوان گفت حاکمیت هم در سال گذشته، حوزه داراییهای دیجیتال را بیش از پیش مورد توجه قرار داد و این نیاز حس شد که اقداماتی جدیتر باید برای رگولاتوری این حوزه انجام دهد. رگولاتوری، تنها موضوع مطرح این حوزه در سال گذشته نبود و برای اینکه به بررسی وضعیت حوزه دارایی دیجیتال در سال گذشته و چشمانداز سال آینده بپردازیم، به سراغ فعالان این حوزه رفتیم.
استودیو راهکار به بهانه انتشار ویژهنامه «عصر تراکنش»، پنلی با عنوان «دارایی دیجیتال» برگزار کرد که در آن به موضوعات مختلفی ازجمله وضعیت رگولاتوری حوزه بلاکچین و رمزارزها در ایران، چالشهای صرافیها در سال گذشته، کلاهبرداری در حوزه رمزارزها، بحث اثبات ذخایر صرافیها و غیره پرداخته شد. این پنل با حضور احسان مطلبی، مدیرعامل «صرافی سرمایکس»؛ محمد یعقوبی، مدیرعامل «یوبیتکس»؛ حمیدرضا طهماسبی، مدیرعامل «شرکت پنتا»؛ عباس آشتیانی، عضو هیئتمدیره «انجمن بلاکچین ایران» و مهسا نجاتی، «دبیر تحریریه رسانه رمزارز» برگزار شد.
در طول سال گذشته چه اتفاقاتی در حوزه رگولاتوری رمزارزها در کشور افتاده و چه اقداماتی در این راستا انجام شده است؟
آشتیانی: قرار بود در روندی پیوسته، معاونت اقتصادی ریاستجمهوری لایحهای را آماده کند و جهت تنظیمگری حوزه داراییهای رمزنگاریشده به مجلس بفرستد که این لایحه میبایست شامل تعاریف ماهیت این موجودیت باشد و در هر چهار افراز کامل تدوین شود. سپس تدوین این لایحه را به «معاونت حقوقی» ریاستجمهوری ارجاع دادند و یک تیم مشغول بررسی و نگارش شدند. این روند خیلی طول کشید و در آذرماه مجلس اعلام کرد که همان محتوا را در قالب یک طرح ارائه میدهد. این یکی از اتفاقات مرتبط با تنظیمگری در سال جاری بوده است.
دومین مسیر، مربوط به کارگروه ساماندهی تبادل رمزارزهاست. طی ابلاغیه 27 اسفند 1399 مرکز ملی فضای مجازی، این کارگروه ذیل بانک مرکزی و با مشایعت دستگاههای مختلف؛ ازجمله سازمان توسعه تجارت الکترونیکی به نمایندگی وزارت صنعت، معدن و تجارت و وزارت اقتصاد و پلیس فتا و دستگاههای امنیتی و بسیاری دیگر از دستگاههای همکار و ذیربط شکل گرفته است. یکی از مصوبات آن کارگروه در راستای بند 3-3 آن ابلاغیه بود که تنظیمگری این حوزه را خارج از نظام مجوزدهی سنتی توصیه میکرد. در آنجا روش «خودتنظیمگری» به تصویب رسید و یک برنامه اقدام برای آن در نظر گرفتند و قرار شد کسبوکارهای فعال حقوقی در این زمینه ذیل تشکلهای بخش خصوصی دور هم جمع شوند؛ ازجمله نظام صنفی رایانهای کشور، انجمن بلاکچین و انجمن فینتک. بدین ترتیب هر کدام از کسبوکارها از آن سه مرجع رسمی معرفینامه میگیرند و الزاماتی توسط کارشناسان خودشان تدوین و به کارگروه پیشنهاد میشود که در صورت تأیید و تصویب، فعالان ملزم به رعایت الزامات باشند و تشکلها نیز حسن نظارت جهت پیادهسازی الزامات داشته باشند.
مواضع بانک مرکزی را نیز در این سال شاهد بودیم؛ قانون بانکداری جدید ابلاغ شد و در ماده 58، مسئولیت حوزه رمزپولها و پرداخت در حوزه فینتک را کاملاً برعهده بانک مرکزی میگذاشت. در مورد تعریف رمزپول اختلاف نظر وجود دارد، زیرا در بند «ض» ماده 1 تعریف رمزپول به شکلی عمومی آمده است. قبل از ابلاغ رسمی این قانون و در حین تصویب آن، سند رهنگاشت بانک مرکزی در حوزه فینتک را در کنفرانس بانکداری الکترونیک و نظامهای پرداخت ابلاغ کردند. ذیل آن سند، بانک مرکزی چند برنامه اقدام ارائه داده که یکی از آنها ایجاد یک نهاد واحد تنظیمگری در حوزه فینتک، ذیل بانک مرکزی است. این برنامه را تا انتهای سال 1402 پیشبینی کردهاند. دومین نکته، تدوین الزامات تبادل در حوزه رمزارز است که در برنامه بانک مرکزی قرار گرفت. در آنجا سیاست کلان بانک مرکزی نسبت به این حوزه رمزدارایی اعلام شده که تا قبل از ابلاغ رسمی، این سیاست را «محدودسازی و شفافیت» نوشته بودند، ولی بعد از ابلاغ رسمی تبدیل به «تنظیمگری، ساماندهی و شفافیت» شد که رویکرد بهتری به نظر میرسد. البته در قیاس با سایر حوزهها در اینجا هیچ اسمی از «توسعه» نمیبینیم و احتمالاً در عمل همان رویکرد محدودسازی پیش گرفته شود.
چشمانداز شما برای سال جدید در حوزه رگولاتوری رمزداراییها چیست؟ به نظر شما آیا ستادی تشکیل خواهد شد یا وزارت اقتصاد یا بانک مرکزی رگولاتور خواهند بود؟ به عقیده شما کدام نهاد رگولاتوری این حوزه را بر عهده میگیرد؟
آشتیانی: بانک مرکزی یکسری دغدغههای ذاتی و ناشی از وظایف اصلی خود دارد. اشتباه حاکمیت در مخاطب قرار دادن بانک مرکزی وضعیتی را به وجود آورده که الزاماً تقصیر بانک مرکزی نیست. کار بانک مرکزی ذاتاً به نحوی است که علاقه ندارد این حوزه توسعه یابد یا حتی تبادل آن وجود داشته باشد. در اکثر کشورهای جهان نیز به همین دلیل ماهوی، بانکهای مرکزی مسئول تنظیمگری این حوزه نیستند و صرفاً بر کارکرد ابزار ابراء نشدن این نوع داراییها تمرکز میکنند، ولی در ایران نبود شناخت صحیح در سالهای اولیه باعث شده که بانک مرکزی مخاطب تنظیمگری این حوزه قرار گیرد.
از سوی دیگر، کوتاهی و انفعال حاکمیت در میان سایر دستگاههای مسئول مزید بر علت مشکلات شده است. اسم این دستگاهها را نمیتوان «ذیربط» یا «ذیصلاح» گذاشت، بلکه آنها وظیفه ورود به این حوزه را داشتهاند. البته در خلاء قانونی بهانه درستی به دست آنها افتاده؛ اینکه چنین ماهیت و موجودیت تازهای تعریف قانونی نشده و نمیدانند که جزو دارایی میگنجد یا پول یا چیز دیگر! به هر حال، جامعه با این پدیده بهعنوان یک دارایی رفتار میکند.
بدین ترتیب یک اتفاق توأم رخ داد؛ هم مسئولیت را گردن بانک مرکزی انداختند و هم وزارت اقتصاد و امور دارایی بهعنوان مسئول ذاتی، خودش را از تنظیمگری چنین جنس دارایی کنار کشید؛ با این بهانه که هنوز تعریف قانونی برای این داراییها وجود ندارد. همین دو عامل، وضعیت تنظیمگری چنین حوزهای را به بنبست کشاند و شاهد تناقض در رفتارها هستیم؛ در کارگروه ساماندهی بانک مرکزی روش خودتنظیمگری دنبال میشود. بانک مرکزی در سند رهنگاشت خودش دنبال یک نهاد واحد و متمرکز برای حوزه فینتک میگردد. به نظر من آسیب امسال در زمینه رگولاتوری همین موضوع بود: انفعال وزارت اقتصاد و رفتار دوگانه بانک مرکزی که تا حدودی هم طبیعی است، زیرا مسئولیت را گردنش انداختند و نگرانیهایی برای او به وجود آوردند. واحد تخصصی حوزه رمزارز در بانک مرکزی خوب است ولی فقط برای یکسانسازی نظرات بانک مرکزی، نهاینکه متولی اصلی تنظیمگری داراییهای رمزنگاریشده باشد.
به نظرم در سال آینده از حالت ابهام بیرون میآییم. با توجه به جدول زمانی که بانک مرکزی داده و تصویری که در کارگروه ساماندهی به دبیری بانک مرکزی ترسیم شده، بالأخره خواهیم فهمید که این حوزه به کدام سمت میرود. فکر نمیکنم از مجلس اقدام خاصی سر بزند، چون تا خرداد یا تیرماه سال آینده هنوز مجلس دوره قبل برقرار است.
طرحی که الان مجلس مورد بررسی قرار داده در همه زمینههای حوزه رمزارز وارد شده و به قدری گسترده است که فکر نمیکنم طی کمتر از یک سال آینده طرح کاملی از مجلس بیرون آید. به نظرم در زمینه خودتنظیمگری یکسری اقدامات درست را میتوان رقم زد. اگر تا آخر امسال اولین سری «الزامات» را از کارگروه ساماندهی به دبیری بانک مرکزی بیرون آوریم، با توجه به اینکه پلیس فتا و دیگر دستگاهها نیز در آنجا همکاری میکنند، احتمالاً سال آینده شاهد اجرای الزامات و تولد «رگتکها» در این حوزه خواهیم بود و اگر مجلس صرفاً بر تعاریف صحیح این حوزه تمرکز کند قطعاً راهگشاتر خواهد بود.
کلاهبرداری حوزه رمزارزها در یک سال گذشته کمتر شده است یا بیشتر و مردم تا چه حد نسبت به این موضوع آگاه شدهاند؟
طهماسبی: زمانی که پدیدهای شمولیت بالایی پیدا میکند و در سبد انتخاب مردم بهعنوان یک گزینه موازی با سایر بازارها قرار میگیرد، همه آفتهای دیگر بازارها در اینجا نیز اتفاق میافتد. اما در میان جامعه مخرب، کلاهبردار و هکر، چون نظارت در این سمت کمرنگتر دیده میشود، چنین اتفاقاتی با شدت و دامنه بیشتر رخ میدهد. بله، متأسفانه در سالی که گذشت، کیسهای متعددی از انواع کلاهبرداریها رخ داد؛ از پروژههای «پانزی» گرفته تا توکنهای جعلی که یکشبه و بدون وایتپیپر و هیچ پشتوانهای رونمایی شدند و جذب سرمایه کردند تا انواع مدلهایی که رمزارز را تبدیل به ابزار پرداخت جرائم سنتی میکند. مثلاً برای درگاههای قمار، فرار مالیاتی، پولشویی، جرائم سازمانیافته و غیره. تمام اینها یک برچسب کلی به چنین پدیدهای میزند که گویا از ابتدا با هدف پولشویی به وجود آمده است.
امیدواریم در اسناد رگولاتوری، نگاه جدی به قضیه شود و راهکارهایی برای کل اکوسیستم بیاورند و آفتزدایی اتفاق بیفتد. بدین ترتیب دیدگاهی در جامعه به وجود میآید. قبل از این پنل، چنین صحبتی با دوستان مطرح بود که در زمینه فرار مالیاتی و خیلی از موضوعات، جامعه تصور میکند تتر و رمزارزهای مختلف ابزار خوبی به شمار میرود که نظارت روی آن کم است و میتوان اقداماتی از طریق آن انجام داد. به نظرم مهمترین اتفاقی که باید بیفتد نقض کردن همین دیدگاه است. همان اندازه شفافیت و نظارت که در حوزه ریال وجود دارد باید برای تتر و دیگر رمزارزها نیز اعمال شود. همین میتواند یک رویکرد پیشگیرانه باشد؛ یعنی قبل از اینکه کلاهبرداری اتفاق بیفتد یا درگاه پرداختهای غیرمجاز، از ریال به رمزارز تبدیل شوند، نظارتهایی شکل بگیرد و حاکمیت، قواعد انضباط مالی را اعمال کند. بدین ترتیب ریسکها و جرائم کاهش مییابد.
خبری که اخیراً سروصدای زیادی به پا کرد، تأیید ETF اسپات بیتکوین توسط SEC بود. تأثیر این خبر روی بازار فعلی و بازار آتی چیست؟
یعقوبی: همانطور که انتظار داشتیم بعد از ماهها کش و قوس در حوزه تصویب ETF بیتکوین، این اتفاق در ابتدای سال افتاد و ماهیت بیتکوین رسمیت پیدا کرد. البته تا قبل از آن نیز تجربه تصویب ETFها را در کشورهای مختلف داشتیم ولی ایالات متحده به دلیل بزرگ بودن بازارش، تأثیر بسیار بیشتری نسبت به کشورهای دیگر دارد.
تصویب این ETF قطعاً یک اتفاق مهم در تاریخ بیتکوین به حساب میآید. اثرات این اتفاق در آینده بیشتر نمود پیدا خواهد کرد و در کوتاهمدت شاید تأثیر زیادی نگذارد. البته خبر تصویب این ETF از قبل در بازار «پیشخور» شده بود، ولی شرکتهای بزرگ سرمایهگذاری به مرور وارد حوزه بیتکوین میشوند. الان دیدهایم که سبدگردانهای بزرگ مثل «فیدلیتی» (Fidelity) وارد این عرصه شدهاند. بدین ترتیب، سهم بازار بیتکوین نسبت به دیگر داراییها افزایش مییابد.
در عین حال این فرایند طولانیمدت خواهد بود و حداقل یکی دو سال زمان میبرد تا بخشی از داراییهای بزرگ به سمت بیتکوین هدایت شود. این مسئله، علاوه بر اینکه در قیمت بیتکوین تأثیر میگذارد، که میتواند یک اثر فرعی به شمار برود، تکنولوژی بلاکچین و بیتکوین را به رسمیت میشناساند و راه را برای ورود سرمایهگذاران و کسبوکارها باز میکند. قطعاً افرادی که در این حوزه صاحب ایده و نگاه کسبوکاری هستند با ورود سرمایهگذاران جدید قدرت بیشتری میگیرند.
اکنون مارکت بیتکوین در حال قانونی شدن است و بهتدریج کشورهای دیگری شروع به تصویب ETFهای مشابه میکنند و بعد از آن احتمالاً ETF داراییهای دیگری مثل اتریوم نیز به عرصه میآیند تا راه را برای کلاهبرداران و پانزیها ببندند و مدیریت دارایی را به سمت شرکتهای بزرگتر ببرند. البته شاید نگاه «بیتکوینرها» قدری متفاوت باشد. آنها به غیرمتمرکز بودن بیتکوین اعتقاد دارند، اما خیلی از مجموعههای بزرگ، وارد خریدوفروش بیتکوین به صورت اسپات در اکسچنجها نمیشوند. یکی از دلایلی که خیلی از آنها تا به حال وارد بازار نمیشوند مشکلات اکسچنجها و فرایندهای آنها بود. تصویب ETF بیتکوین بر ماهیت بیتکوین و صنعت بلاکچین اثر میگذارد و این اثر در یکی دو سال آینده و طی آیندهای کوتاهمدت نمود مییابد.
همانطور که گفتید، بازار این خبر را «پیشخور» کرد. به نظر شما آیا دیگر تأثیری روی قیمت بیتکوین نخواهد داشت؟
یعقوبی: من ترجیح میدهم راجع به قیمت قضاوت نکنم، زیرا قیمت تحت تأثیر عوامل مختلف است و صرفاً به یک خبر ETF وابسته نیست. ولی این واقعیت را نمیتوان نادیده گرفت که خبر مذکور، بیتکوین را ارزشمندتر کرد.
به نظر شما کدام یک از چالشهای صرافیها پررنگتر بود؟ در سالی که گذشت این چالشها کمتر شده یا بیشتر؟ در سال آینده وضعیت به چه صورت خواهد بود؟
مطلبی: ابتدا قصد دارم یک خاطره از کودکیمان تعریف کنم. زمانی که در دنیای کودکی مشغول بازی بودیم، اگر یک فرد جدید وارد جمعمان میشد، خودمان کاری میکردیم که از بازی بیرون برود؛ یا او را اذیت میکردیم یا بلایی به سرش میآوردیم که کنار بکشد. به نظرم الآن این سیاست کلان در اقتصاد کشورمان در حال انجام است؛ به قدری کسبوکارها را اذیت و برایشان مانعتراشی میکنند که خودشان خسته شوند و کنار بکشند. در سال گذشته این اتفاق برای خیلی از صرافیها افتاد و همکاران ما خسته شدند و کم آوردند. مشکلات از یک سمت، محدودیتها از سوی دیگر! برخی مسئولین دانش کافی ندارند ولی قدرت زیادی دارند و میتوانند ضربههای شدیدی به کسبوکار بزنند.
یکی از بزرگترین چالشهای ما این بود که هزینههایمان را به واسطه محدودیتهای مختلف بالا میبرند و درآمد را کم میکنند. این شرایط هر بیزینسی را از پا درمیآورد. در سالی که گذشت، نهتنها هیچ هزینهای از ما کمتر نشد و هیچ چیزی ارزان نشد، بلکه همه هزینهها رو به افزایش بود. در این شرایط محدودیتهای مختلفی مثل سقف پرداخت درگاههای بانکی درآمد را بهشدت کاهش داد. همان 72 ساعت وقفه در تراکنشها و سقفهایی که برای درگاه و کارت بانکی میگذارند و فشارهایی که برای جبران خسارت فیشینگ (Phishing) به کسبوکارها میآورند، همگی باعث افزایش هزینه و کاهش درآمد است. این چالشها برای ما خیلی سنگین بودند؛ در حالی که خیلی از آنها قابل حل هستند. به نظرم هدفی در پشتش وجود دارد که میخواهد عامدانه کسبوکارها را خسته و از صحنه بیرون کند.
به نظر شما یک عده در تلاش هستند که رقبای خود را از صحنه بیرون بیندازند؟ به اعتقاد شما فضا محدودتر میشود یا افراد بیشتری سراغ ایجاد کسبوکار در این حوزه میآیند؟
مطلبی: شاید درست نباشد که آیه یأس بخوانیم، ولی من روزنه امیدی در برخورد درست و متقابل مسئولین با کسبوکارها نمیبینم و فکر نمیکنم قرار باشد اتفاق خوشایندی برای کسبوکارها بیفتد. همین سختیها و فشارها استمرار مییابد و هر کسبوکاری که زورش بیشتر باشد شاید قدرت تحمل بیشتری نشان دهد و دوام بیاورد.
با توجه به این همه چالش که در صحبتها مطرح شد، به نظرتان مشکل اصلی این حوزه در کجاست؟ چرا این همه دغدغه وجود دارد؟ چرا رگولاتوری مناسبی انجام نمیشود؟
آشتیانی: به نظرم ما به مسئله یکطرفه نگاه میکنیم. تا زمانی که پایمان را در سیستم حکمرانی نگذاریم و دغدغههای آنها را نبینیم، همین مشکلاتی که آقای مطلبی گفتند ادامه دارد: مشکلات کسبوکار، مهاجرت نیروی انسانی، عدم نوآوری و توسعه و همچنین کاربردپذیر نشدن! چراکه بالاخره یک پای فعالان در کشور روی زمین است و قوانین و نحوه مواجهه حاکمیت با این پدیده تأثیر زیادی دارد.
به نظرم امسال نیاز به تغییر رویکرد داریم. پرسیدید که به نظرمان امسال چه اتفاقی میافتد. ولی من میخواهم شرایط ایدهآل را بگویم. در حالت ایدهآل، نوعی تغییر رویه در تعامل بین بخش خصوصی و حاکمیت اتفاق میافتد. باید دغدغههای موجود را بازگو کنیم.
«آقای دکتر مانییکتا» مدیرکل نظارت بر نظامهای پرداخت بانک مرکزی، در رویداد ۹ ژانویه نیز مستقیم اشاره کردند که «باید ببینید دغدغه من بانک مرکزی چیست». از طرفی اشتباه حاکمیت هم این است که باید بداند بعد از اینکه به دغدغههایش رسیدگی شد، باید به «نقطه بهینه» برسد، به صفر یا یک نخواهد رسید! این اولین نکته مهم خواهد بود.
دومین نکته این است که بخش خصوصی نیز باید حاکمیت را متوجه سازد که برخی از این دغدغهها از اساس بیمورد هستند و دغدغه نیستند. نقطه «بهینه» ما بین دو چیز خواهد بود؛ اگر مثلاً دغدغه تأثیر رمزارز بر نرخ ارز را داریم، فارغ از اینکه دغدغه درستی باشد یا نه؛ با فرض اینکه دغدغۀ درستی باشد، دلیل نمیشود که همه چیز را به صفر برسانیم و تصور موفق شدن داشته باشیم؛ دلیل نمیشود که جلوی آن را به طور کامل بگیریم و با آینده ریسک کنیم. این اتفاق میسر نیست؛ زیرا بازار زیرزمینی و پلتفرمهای خارجی در سوی دیگر ماجرا نشستهاند. حاکمیت باید به یک نقطۀ بهینه برسد که از طریق ابزارسازی میسر میشود؛ و این ابزارها با وابستگی مطلق به پلتفرمها و کسبوکارهای داخلی به درستی کار میکنند!
هر چیزی که بخواهد منجر به شفافیت شود، وابسته به پلتفرمهای داخلی و لنگرگاههایی است که مردم از آن استفاده میکنند. تمام نظارتهای منتهی به شفافیت و امکان اعمال دستورات قضایی و جلوگیری از تأمین مالی تروریسم و پولشویی، فقط از طریق پلتفرمهای داخلی امکانپذیر خواهد بود. وقتی اشخاص فعال تبادل رمزارزها بهعنوان اشخاص مشمول در ذیل قانون مبارزه با پولشویی شناخته شوند، مکان اعمال قوانین فقط از طریق پلتفرم خواهد بود.
ما امیدواریم که به نقطه بهینه برسیم، پس حاکمیت باید این دیدگاه را نهادینه کند که «من در نقطۀ مقابل توسعۀ رمزارز نیستم و قرار نیست رمزارز اقتصاد را دلاریزه کند. نقطۀ مقابل ترویج توسط حاکمیت، محدودسازی نیست، بلکه ترویج نکردن است.» ترویج نکردن با محدودسازی خیلی فرق دارد. اگر این عقربه معکوس بچرخد، به سمت بازار زیرزمینی میرود که رمزارز میتواند تبدیل به ابزار پرداخت مستقیم در کشور شود. تقویت ناخواسته پلتفرمهای خارجی نیز مصداق فرار سرمایه خواهند بود. فرار سرمایه تعریف دقیقی در قانون و در علم دارد. هرگاه ثروتی از کشور خارج شود در حالی که خودش یا انتفاع آن به کشور باز نگردد فرار سرمایه به حساب میآید. وقتی مردم را بترسانیم و پلتفرمهای داخلی را تضعیف کنیم، در حالی که این پلتفرمها نقطۀ اتکای شفافیت و تنظیمگری هستند، مصداق خروج سرمایه و فرار سرمایه به شمار میرود. پس باید پذیرفت که به trade-off برسیم.
حاکمیت در این میان دغدغههای جدی دارد. یکی از این دغدغهها، تأثیر رمزارز بر نرخ ارز است که دو منشأ دارد؛ یکی اینکه تسهیل تبادل رمزارز سرعت گردش پول را بالا میبرد، بخصوص در مورد تتر، و دوم اینکه هر کس رمزارز خریداری میکند به مثابه خروج ارز به شمار میرود. بعد از آن هم مسئلۀ فرار سرمایه و برخی ملاحظات مرتبط با «رفع تعهد ارزی» را مطرح میسازند. نحوه مواجهه حاکمیت با هر موضوع واحد در رمزارزها میتواند از آن فرصت یا تهدید بسازد.
به نظر من، دغدغۀ اول از همه مهمتر است: توجه کنیم که کتمان چنین عرصهای امکانپذیر نخواهد بود و میزان علاقۀ مردم برای تهیۀ این نوع از دارایی زیاد است و دلایل مشخصی دارند: حفظ ارزش پول در شرایط تورمی! متأسفانه کشور ما با تورم دائم همراه است. در هر کشوری که تورم رخ دهد، مردم میخواهند ارز ملی خود را تبدیل به کلاسهای مختلف دارایی کنند. کشور ما از این قاعده مستثنی نیست؛ این یک قاعدۀ اقتصاد رفتاری است؛ ذات انسان است، حق انسان است که آزادی اقتصادی داشته باشد؛ مثلاً عدهای تصمیم میگیرند که خودرو یا ملک یا طلا بخرند و عدهای هم رمزارز یا سیمکارت یا گوشی موبایل خریداری میکنند؛ تفاوتی ندارد! ما نمیتوانیم سکۀ طلا یا خودرو را مقصر تورم بدانیم. اینها عامل افزایش نرخ ارز نیستند، علت نیستند!
شرایط تورمی، معلول خلق پول و چاپ نقدینگی است. عالیرتبهترین مسئول و مقام کشور ما، پنج روز قبل در مورد این موضوع هشدار داد که «باید جلوی رشد نقدینگی گرفته شود، نه جلوی نوآوری». در کنار این جمله، موضوع بعدی گفته شد: «باید کسبوکارهای داخلی مورد حمایت قرار گیرند.» وب3 آینده محتوم است و بدون دو رکن اصلی هوش مصنوعی و بلاکچین، قابل تصور نخواهد بود. وقتی از بلاکچین سخن میگوییم، میدانیم که بازار داراییهای رمزنگاریشده و یک بستر پخته و بالغ، برای کشورمان نعمت به شمار میرود. آیندۀ کشور و آیندۀ اقتصاد دیجیتال، بدون درست شدن این یک تکه از قضیه میسر نخواهد بود: ما نقطۀ بهینه داریم و نقطۀ بهینه، محدودسازی نیست، بلکه اتکا به پلتفرمها و کسبوکارهای داخلی خواهد بود!
پس با دلایل و انگیزههایی که بعضاً غلط است، مثل تورم که استقبال از رمزارز فقط معلول آن به شمار میرود و تورم معلول خلق نقدینگی بیهوده و رشد پایه پولی بیهوده و عدم رشد همزمان تولید ناخالص داخلی با منابع ناشی از صادرات است؛ نباید رمزارز را مقصر بدانیم. طبق تئوری اقتصادی کینز، که الان نمودش را میبینیم، هرگونه چاپ پول است که به تورم میانجامد. ما باید به نقطۀ بهینه برسیم؛ دیوار را باید طوری فشار دهیم که، نه روی کسبوکارها فرو بریزد و نه حاکمیت!
در مورد خالیفروشی در صرافیها برایمان توضیح دهید. چرا صرافیها «اثبات ذخایر» خود را ارائه نمیدهند؟ از کجا بفهمیم که صرافیها خالی فروشی نمیکنند؟
طهماسبی: در این مورد که چرا صرافیها چنین کاری را در اولویت نمیگذارند، صرافیدارها میتوانند توضیح دقیقتر بدهند، ولی من یک پیشنهاد را به میان میآورم. در این مورد که شرایط کسبوکار پیچیده است و محدودیتهایی از سمت حاکمیت اعمال میشود، همۀ دوستان اجماع دارند. نکتۀ مهم اینکه با توجه به نیازهای بازار، یکسری خلاقیتها را میتوان از سمت کسبوکارها ارائه داد که زمین بازی را عوض و ایشان را نسبت به رقبا متمایز کند. من بهعنوان یک کاربر، نه بهعنوان کسی که یک کسبوکار رگتک در حوزۀ رمزارز دارد، از پلتفرمهای مختلف استفاده میکنم و یک پیشنهاد به ذهنم میرسد که میتواند تمایز کسبوکاری را در پلتفرمهای تبادل به وجود آورد؛ اینکه خودشان به صورت داوطلبانه، اثبات ذخایر را به انجام برسانند. این کار راهحلهای فنی دارد؛ اصلاً راهحلهای عجیب و غریبی نیست و تکنولوژی بالایی نمیخواهد؛ چنین روشهایی خیلی رایج و راحت هستند و میتوان شیوههای مختلف ازجمله proof of reserve را انجام داد. قطعاً تیمهای فنی دوستان به این کارها مسلط هستند. بدین ترتیب، میتوانند مجموعه تعهدات خود به کاربران را اظهار و خیال او را راحت کنند که دارایی وی را موجود دارند.
من پیشنهاد میکنم حداقل یکی دو کسبوکار پیشرو در همین روشها برای سال آینده باشند. بدین ترتیب، یک آوردۀ جنبی هم اتفاق میافتد. الان این میتواند یک آوردۀ جنبی باشد ولی در آینده شاید تبدیل به اصل ماجرا و یک کسبوکار شود که بخش قابل توجهی از دغدغههای رگولاتور را رفع کند. آقای دکتر آشتیانی اشارهای به دغدغههای بانک مرکزی داشتند. تأثیر تتر بر نرخ ارز و خروج سرمایه برای بانک مرکزی دغدغه است ولی رفع آن از عهدۀ یک کسبوکار خارج خواهد بود؛ منصفانه نیست که از کسبوکارها توقع داشته باشیم این مسائل را حل کنند. شاید بهتر باشد اصناف جلو بیفتند و کار جمعی انجام دهند.
به نظرم الان اکوسیستم باید دغدغهها را به شکل کمّی حل کند. الان بعد از پنج یا شش سال که از شروع به کار کسبوکارهای رمزدارایی میگذرد گفتن این نکته که «خروج سرمایه و تأثیرگذاری بر نرخ ارز ربطی به تتر ندارد» چندان پذیرفتنی نیست. باید اینها را با عدد و رقم و کار پژوهشی نشان دهیم و پاسخ علمی بیاوریم. از دغدغۀ بانک مرکزی که بگذریم، دیگر بخشهای حاکمیت نیز دغدغۀ خالیفروشی را دارند. الان یک سناریوی نامطلوب را در نظر بگیرید. کسبوکارهای فعلی ما به یک یا دو میلیون کاربر رسیدهاند. اگر آنها بخشی از داراییهای تعهدشدۀ خود را در اختیار نداشته باشند، این سناریو در گوشۀ ذهن بخشی از حاکمیت شکل میگیرد که «چه بسا همان اتفاقاتی که در مورد صندوقهای مالی و کاسپین و فرشتگان و امثال آنها پیش آمد، در اینجا نیز تکرار شود. این بار چه کسی ریسکها را پوشش میدهد؟ پس بگذار از همین حالا با کوچک کردن اکوسیستم و متوقفسازی صنعت، ریسک را پوشش دهیم.»
جلوگیری از خالیفروشی راهحلهای سادهای دارد. تأکید میکنم راهحلهای سادۀ فنی موجودند که بهعنوان یک مسئولیت اجتماعی میتواند ارائه شود. تا زمانی که فورس رگولاتور یا کارگروه ساماندهی مبادلات رمزارز پشت کسبوکارها نباشد خود کسبوکارها به سمت proof of reserve نمیروند. قبل از اینکه چنین خواستهای بهعنوان یک سند و الزام در میان آید، چه بهتر که خودِ کسبوکار آن را بهعنوان یک قابلیت جدید ارائه دهد و دغدغۀ حاکمیت را رفع کند و جلوی انواع بهانهها را بگیرد. این یک مزیت رقابتی برای کاربران خواهد بود: «من قابلیت اثبات دارایی را دارم. پس ریسک اینکه هنگام برداشت همزمان دچار ورشکستگی شوم وجود ندارد. من کفایت سرمایه دارم که بتوانم تعهدات خود را پاس کنم.»
الان یکسری امیدواریها از سمت حاکمیت ایجاد شده و بعضی اسناد رگولاتوری شکل گرفتهاند. وزارت اقتصاد یک نظامنامه در پاسخ به سندی که شورای فضای مجازی آماده کرده در حال تدوین دارد. شاید کسبوکارها نتوانند در زمین حاکمیت وارد شوند، ولی خودشان قادرند بعضی کارها را به شکل پیشدستانه انجام دهند.
زمانی که بورس اوضاع عجیب و غریبی داشت و به نظر میرسید از عهده حاکمیت خارج بود که آن همه احراز هویت انجام دهد، بعضی کسبوکارهای «رگتکی» در حوزۀ احراز هویت «گل زدند» و خود را به اثبات رساندند. یکسری دغدغهها از جنس custody و اثبات سرمایه و احراز هویت میتواند از سمت کسبوکارها تدبیر و موجب رفع دغدغههای حاکمیت شود. ما بهتر است از موضع انفعالی به موضع فعال تغییر وضعیت دهیم.
در مورد «رؤیافروشی» و «سیگنالفروشی» برایمان توضیح دهید. در یک سال گذشته وضعیت چطور بود؟ آیا کمتر شد یا بیشتر؟ امروزه مردم به آگاهی بیشتری دست مییابند. تعداد افرادی که سیگنال میدهند و رؤیافروشی میکنند بیشتر شده یا کمتر؟
یعقوبی: بگذارید به صحبتهای دیگر دوستان برگردم. این مسائل را نمیتوان «علت» تلقی کرد. چرا مردم به سمت رؤیافروشان میروند؟ ماجرا به همان قصۀ اقتصاد برمیگردد. در یک کشور تورمی، مردم به دنبال روشهایی برای حفظ ارزش دارایی خود میگردند. یکی از جاهایی که در همه جای دنیا، مردم کشورهای تورمی دنبالش میروند، همین عرصههای رؤیافروشی است. در کشورهای دارای ثبات اقتصادی مردم هیچ تمایلی به این روشها نشان نمیدهند، چون میدانند که با زندگی و پسانداز نرمال به خواستهها و آیندۀ قابل قبولی میرسند و نیازی به پیروی از پکیجهای رؤیافروشی ندارند. اگر سر معلول را ببریم، مشکل حل نمیشود. از هر جا که جلویش را بگیرید از جای دیگر بیرون میزند. طبیعتاً این مسئله هر روز رو به فزونی میرود.
درست است که ما کسبوکارها و شما رسانهها و حتی حاکمیت قادر به انجام بعضی کارها و راهحلها هستیم ولی بدون رفع علت اصلی، هیچ کدام از اینها کافی نخواهد بود. ما تمام تلاش خود را به خرج میدهیم که مردم را آگاه سازیم به اینکه گرچه چنین بازاری میتواند سود خوب به دنبال داشته باشد، به همان نسبت زیانده خواهد بود و میتواند دارایی مردم را از بین ببرد. مردم به هر حال وارد این بازی میشوند. حداقل ما کسبوکارهایی که با مردم در ارتباط مستقیم هستیم، میبینیم که قدم به چنین داستانهایی میگذارند و تمایل به افزایش درآمد خود نشان میدهند. اینکه ما چقدر بتوانیم جلوی چنین قضایایی را با ارائۀ دانش و اطلاعات عمومی بگیریم یک سؤال است؛ نمیدانم تا چه حد موفق باشیم؛ اما بهترین حالت این است که علت برطرف شود.
در مورد داستان «ارز» هم که جناب آشتیانی اشاره کردند، همین قضیه را میبینیم. واقعیت این است که به ما گفته میشود: «قیمت تتر روی بازار ارز تأثیر میگذارد.» من به این بحث که تأثیر میگذارد یا نمیگذارد ورود نمیکنم، چون دوستان به درستی گفتند که میزان تأثیرگذاری آن را باید با کار علمی سنجید، ولی واقعیت این است که اگر تتر را از پلتفرمها حذف کنیم، به بازار زیرزمینی میرود و باز هم راه خود را پیدا میکند؛ حتی اگر با هزینۀ زیادتر باشد! الان تمام پلتفرمها به صورت شفاف بازی میکنند. در مورد رؤیافروشی، اگر علت را حل کنیم، بساطش خود به خود جمع میشود.
به نظر شما امثال ما بهعنوان رسانه و شما بهعنوان صرافی که در این حوزه کسبوکار فعالیت میکنید چه اقداماتی باید برای افزایش آگاهی مردم انجام دهیم که به این سمت نروند و در دام چنین افرادی نیفتند؟
یعقوبی: به اعتقاد من، ما هر کاری که انجام دهیم، آنها باز هم کار خودشان را میکنند. حداقل تجربۀ امثال ما در برخورد با یکسری کاربران که تمایل به استفاده از آن بسترها دارند نشان داد که هر چقدر هم واقعبینانه حرف بزنیم و به آنها اطلاعات بدهیم و از خسارتهای احتمالی بگوییم؛ حتی مدلهای مشابه خسارتی را به آنها نشان دهیم، باز هم تمایل دارند که مسیر خودشان را بروند. حداکثر تلاش ما میتواند ارائۀ اطلاعات باشد. هر چقدر اطلاعات دقیقتر و علمیتر و با مشاهدات تجربی در اختیار بگذاریم، تأثیرگذاری آن قطعاً افزایش مییابد. فقط حرف زدن کافی نیست؛ وقتی مثالهای عینی بیاوریم، باورپذیرتر میشود.
شما بهعنوان مدیرعامل صرافی «سرمایکس» در یک سال گذشته چه اقداماتی برای تقویت زیرساختهای خود انجام دادید؟ به طور کلی، یک صرافی چه اقداماتی باید انجام دهد که دچار هک نشود و مشکلاتی برایش پیش نیاید و خدمات خیلی خوبی به مشتریان ارائه دهد؟
مطلبی: ابتدا توضیحی راجع به صحبتهای قبلی دکتر آشتیانی میدهم. ایشان به اهمیت «آمار» اشاره داشتند. از دید ما، آمار یک چاقوی دولبه است؛ هم میتواند مورد استفادههای خوب باشد و هم بد! یک مثال کوچک راجع به «تأثیر بر نرخ ارز» میزنم. من نمیدانم واقعاً گزارشی در این رابطه وجود دارد یا نه، ولی اگر هم وجود داشته باشد باید مقایسهای باشد؛ مثلاً بگوید: «روزانه اینقدر میلیون دلار رمزارز خریداری و جابهجا میشود…» در مقایسه با چه؟ یک میلیون دلار برای من خیلی زیاد است، ولی در مقابل چند میلیارد دلار جابهجایی داراییهای دیگر شاید ناچیز باشد؛ اصلاً زوری نداشته باشد که تأثیری بگذارد. هر آماری که داده میشود باید مقایسهای باشد. فرضاً رمزارز در مقایسه با دلار «فیات» (FIAT) و سکه و هر چیز دیگر، چه حجمی دارد؟
ما در مجموعۀ خودمان یک گزارش تهیه کردیم که نشان میدهد رمزارز، ششمین دارایی محبوب در میان کاربران خودمان به حساب میآید؛ یعنی در میان کاربرانی که همگی «رمزارزی» هستند! یعنی حجم این بازار به قدری زیاد نیست که بر نرخ ارز تأثیرگذار باشد. در رابطه با اشارهای که آقای طهماسبی به «خالیفروشی» و دارایی صرافیها داشتند؛ من به عنوان یک کسب و کار، دغدغههای خاص خودم را دارم. ما هر جا که برویم، لیبل «ایران» روی ماست. این «ایرانی بودن» در خیلی جاها برایمان مشکلساز میشود. اگر بخواهیم داراییهای خود را به صورت شفاف اعلام کنیم منجر به دردسر خواهد شد. بعضی فضاهای خاکستری باید برای ما باقی بماند، چون مجبوریم که خاکستری کار کنیم. ما مواردی را داشتهایم که دارایی یک شخص خاص از طرف آمریکا مسدود یا تحریم شده است.
طبیعتاً ما هیچ حمایتی از داخل نمیشویم و با دغدغههای فراوان همراه هستیم. حتماً میدانید که در یکی دو سال گذشته، خیلی از فعالان این حوزه مورد حملۀ شدید فیزیکی قرار گرفتهاند؛ مثلاً آدمربایی یا سوء قصد! اگر من دارایی صرافی را در یک جای شفاف اعلام کنم، چهار نفر با چهار تا «قمه» جلوی شرکت میآیند و آن دارایی را از من مطالبه میکنند. این سادهترین مثال است. ما محدودیت داریم. در عین حال، شفافسازی برای حاکمیت میتواند یک راهکار منطقی به حساب آید، ولی برای عموم نه! برای عموم، باز هم همان چاقوی دولبه میشود که خطراتی به دنبال دارد.
شما در مورد چالشهای مجموعۀ ما در یک سال گذشته پرسیدید. در یک سال گذشته، ما زیرساختهای فنی خود را به طور کامل زیرورو کردیم؛ ساختار فنی ما به طور کامل عوض شد. تا الان از زبان برنامهنویسی و استکهای مشخصی بهره میبردیم که به طور کامل عوض شدند؛ خیلی حرفهایتر شدند. ما اولین OTC ایران بودیم که به نام «ارزجو» شروع به فعالیت کردیم؛ ولی از سال گذشته P2P را نیز به فهرست خدمات خود افزودیم. مجموعۀ ما ذاتاً یک مجموعۀ فنی متشکل از چند برنامهنویس بوده؛ از حوزۀ برنامهنویسی به صرافی آمدیم! ما کل پلتفرم و سیستم مالی خود را به صورت insource و داخل مجموعه نوشتهایم. از لحاظ امنیتی، به صورت دورهای، همهچیز را چک میکنیم و یکسری گزارشها را به تناوب به مراجع نظارتی میدهیم.
ما همکاری خوبی با انجمن بلاکچین انجام میدهیم. ما در حال نوشتن یک بیس «بلکلیست» برای انجمن هستیم که تمام صرافیها میتوانند کاربران و موارد مشکوک را در آنجا فهرست کنند که آن کاربر در صرافی دیگری نتواند دست به سوءاستفاده بزند یا طعمه قرار بگیرد. این کار را الان دو هفته است شروع کردهایم و به صورت اوپنسورس و رایگان در اختیار همۀ مجموعهها قرار میگیرد. مجموعۀ ما از نظر فنی خیلی بالاتر آمده و البته مجبور بودیم؛ راه دیگری نداشتیم. پیرو صحبت قبلی که گفتیم، همینها هم برایمان مرجع هزینه هستند، ولی آپگرید خیلی خوبی را شکل دادیم.
بهعنوان جمع بندی، اگر نکتهای باقی مانده است، توضیح دهید.
آشتیانی: برخی دوستان و بهویژه «آقای مطلبی» عزیز اشاره به این نکتۀ مهم کردند: «چقدر از چقدر؟ چند درصد از چه میزان؟». از طریق شبکۀ شاپرک، نشان داده شده که 1/2 درصد از حجم تراکنشهای ریالی در شبکۀ شاپرک مربوط به کسبوکارهای رمزارز میشود. من احساس میکنم این عدد در کل اقتصاد کشور چندان تأثیرگذار نیست.
شبکۀ شاپرک نشان میدهد ورود و خروج روزانۀ کل درگاههای ریالی در حدود 800 میلیارد تومان است که بخش کوچکی از 33 همت کل گردش روزانه اقتصاد کشور، عدد کوچکی به حساب میآید. به نظر من، حتی اگر این ماجرای خریدوفروش ارز بخواهد تأثیرگذار بر نرخ ارز باشد، حجم عمدۀ آن از طریق صرافیهای سنتی است. خوب است رسانهها یک بار برای همیشه این بلکباکس صرافیهای سنتی را کنار بزنند. هنوز هم، یکی از مصادیق فرار سرمایه در آنجا رخ میدهد. ایرانیها رکورد خرید آپارتمان در کشورهای همسایه را زدهاند. هیچ کدام از این خریدها از طریق رمزارز انجام نمیشود؛ اصلاً کاری با رمزارز ندارد، ولی به سهولت هرچه تمامتر از طریق شبکۀ صرافیهای سنتی اتفاق میافتد.
چندین سال است کسی در مورد آن شبکه صرافیهای سنتی صحبتی به میان نمیآورد و مطالبهای نمیکند؛ صرفاً به این دلیل که دارای مجوز هستند! این اتفاق عجیب است. دل من برای کشورم میسوزد. من در این کشور زندگی میکنم، ارز ملی من همین «ریال» است. چیزی که میبینم آن است که ابعاد رمزارز در همین چند سال گذشته در برابر ابعاد کلی اقتصاد ناچیز بوده، ولی تمام تقصیرها را گردن آن میاندازند. مشابه صحبتهای سخنگوی صنعت برق کشور که به مدت دو سال، عامل تمام خاموشیها را «استخراج رمزارز» ذکر میکرد؛ در حالی که مرکز پژوهشهای مجلس یک گزارش آماری منتشر کرد که نشان میداد کل مصرف برق آنها به دو درصد نمیرسد و کمتر از یک درصد مصرف کشور است. علت خاموشیها بدهی وزارت نیرو و عدم تمایل و انگیزۀ نیروگاهداران برای سرمایهگذاری مجدد و خیلی چیزهای دیگر بوده است!
امیدوارم همین اتفاق در مورد رمزارز تکرار نشود، چون یکسری قلع و قمع انجام میدهند و اتفاقهای بدی که در صنعت ماینینگ کشور افتاد و جلوی استخراج را گرفت ولی مشکل برق حل نشد. در اینجا نیز رخ میدهد. بانک مرکزی تازه به این فکر افتاده که سیاست توسعهای را در صنعت رمزارز به دنبال بگیرد. آنها رویکرد خود را «توسعهای-ایجابی» میخوانند! امسال چه سالی است؟ در سال 97 تمام این صحبتها انجام میشد ولی پنج سال فرصتسوزی اتفاق افتاد. امیدوارم همین اتفاق برای حوزۀ تبادل تکرار نشود. یک عده میگویند: «بله، راست میگویید، تتر خیلی شبیه دلار است، رمزارز خطرناک است، همان دلار است….» این یعنی نپذیرفتن واقعیت! این یعنی دیتای مخدوش، دیتای غلط. بدین ترتیب، با بستن و گرفتن یک عده، صورت مسئله را از روی تخته وایتبرد، به پشت تخته میفرستند؛ حالا دیگر مسئله را نمیبینید ولی هست!
آقای یعقوبی هم اشاره کرد که بعد از قضیۀ ETF ماهیت این داستان رمزدارایی به رسمیت شناخته شد. لااقل از حیث ماهیت، داستان تمام است. به نظرم همان تأثیری که ETF روی طلا داشت، روی رمزدارایی هم میگذارد. در آن موقع تا مدتی قیمت را بالاتر برد و باعث افزایش جریان سرمایه به سمت طلا شد. به نظر من در آیندۀ دور، بالا رفتن سرمایهگذاری در حوزۀ رمزدارایی جلوی نوسانات سنگین قیمت را میگیرد. سه یا چهار سال است که در مورد طلا شاهد هستیم نوسان عجیب و غریبی در بازار رخ نمیدهد؛ مگر اینکه یک رکود یا بحران شدید جهانی رخ دهد. همین اتفاق برای بیتکوین نیز میافتد!
ولی به نظرم هوشمندی دولت آمریکا در پذیرش ETF بیتکوین از یک جهت دیگر هم اهمیت دارد. آنها فهمیدهاند که یک ابزار با پتانسیل تهاتر بینالمللی، پذیرش عام، تبدیل شدن به یک ارزش واحد برای پیمانهای پولی مشترک، تسهیل تجارت خارجی، کاربردپذیر شدن، دلارزدایی و جایگزین شدن دلار و ایجاد سبد تهاتر و تجارت خارجی بین کشورها شکل گرفته است. آمریکا میخواست این شانس را به خودش بدهد که در دوران افزایش قیمت از عواید آن بهرهمند باشد. اگر مکانیسم ETFهای آمریکا را نگاه کنید، درمییابید که Custodyها و IPGهای آمریکایی یعنی درگاههای پرداخت آمریکایی پشت آن هستند و یک عده کریپتوبروکر (cryptobroker) نیز فعال هستند.
این کریپتوبروکرها همان کسانی هستند که ما از طریق پلتفرمهای داخلی با ایشان در ارتباط قرار میگیریم. هر کدام از این کریپتوبروکرها، خریدوفروشهایی با هم انجام میدهند و مارکتمیکینگ میکنند، بازار به آربیتراژ جهانی میرسد و در custody آمریکا مینشیند. اگر این را بهعنوان بخشی از ثروتهای آینده ببینیم، قابل پیشبینی است که طی دو، سه سال آینده منافع همگی نصیب آمریکا شود. من اگر بیتکوین داشته باشم، در دو، سه سال آینده به Custodyهای آمریکایی نمیفروشم؛ به هیچ قیمتی!
طهماسبی: ما میخواهیم از همین چشمانداز که آقای آشتیانی توضیح دادند صحبت کنیم. مقصود ما منافع ملی است. ما در این کشور زندگی میکنیم. ما در شکلگیری بازار سنتی صرافیها هیچ نقشی نداشتهایم. آنها بخشی از اقتصاد را نابود کردهاند و حالا اقتصاد نوپدیدی در حوزۀ رمزارز شکل گرفته که ما میتوانیم در بلوغ و بهبود و توسعۀ آن نقش داشته باشیم، چرا این کار را نکنیم؟
از این منظر، در پاسخ به صحبتهای آقای مطلبی، راهحلهایی وجود دارد که هیچ نیازی به افشای اعداد نداشته باشیم. در مورد proof of reserve یکسری راهحلهای سهجانبه وجود دارد که با کمک تکنولوژی، همهچیز را «هَششده» و «رمزنگاریشده» در اختیار میگذارد. این راهحلهای سهجانبه، به راحتی proof را نشان میدهد که بدانید آیا کفایت سرمایه دارید یا نه؛ و کاربر هم آن را میبیند؛ نیازی به افشای عددها در فضای عمومی نیست.
تقاضای من این است که دوستان به چنین روشهایی بهعنوان یک مزیت رقابتی بیندیشند؛ فرصت خوبی است که دغدغهها را برطرف میسازد.
ما در هر فرصتی که در سال گذشته برایمان پیش آمده روی یک دغدغۀ مهم تأکید کردهایم. من شخصاً نگرانی زیادی در مورد تتر دارم. اگر فهرستی از ریسکهای اکوسیستم دارایی دیجیتال کشور بنویسیم، با توجه به شواهدی که وجود دارد، اولویت 1 تا 10 لیست را تتر به خود اختصاص میدهد، زیرا رویکرد Tether Foundation نسبت به یکی دو سال گذشته متفاوت شده است.
دوستان گفتند که ما در فضای خاکستری زمین بازی خود را یافتهایم. من این ادعا را کاملاً رد میکنم. امروز، اشرافی که رگتک آمریکایی به جزئیات کیف پولهای این دوستان دارد به قدری کامل است که در این فضا، فقط کاربران ما نامحرم هستند. رگولاتور ایالات متحده، کاملاً اطلاع دارد که هر کدام از دوستان با کدام اسم سابق و کدام اسم جدید فعالیت میکنند و موجودیها و کیفپولها و اگریگیتورهایشان را میشناسد. حاکمیت ما نیز احتمالاً اطلاعاتی در اینباره دارد. به نظرم روی این فضای خاکستری زیاد حساب نکنید.
شواهد سیاسی نشان میدهد که بعد از جنگ روسیه و اوکراین، همۀ صرافیهای روس در استونی؛ اعم از «چتکس» و «suex» و «گارانتکس» همگی در لیست sdn و OFAC2024 که چند وقت پیش به انتشار رسید، آدرسهایشان با ذکر اسم شخص و نام صرافی و آدرسهای تحریمی فهرست شدند.
آیا هرگز این سؤال برای دوستان ما پیش نیامده که طی چند سالی که تحریم بودهایم، چرا صرافیهایمان که خیلی راحت شناسایی شدند و آدرسهایشان red flagged شد، ریسک اسکورهایشان از حد معینی بالاتر نرفت؟ گویا درگاه را باز گذاشتهاند که جریان پولی ما را شناسایی کنند. به نظرم به این موضوع باید پاسخ دهیم.
گزارش اندیشکدههای معتبر کنار OFAC و «فینسن» و ««فدرالرزرو» ایستادهاند، ازجمله Chain Analysis و «الیپتیک» نشانگر اشراف و تسلط آنها به عرصه است. ما یکسری کپیبرداری از گزارشهای ایشان انجام میدهیم ولی هنوز خیلی عقب هستیم. این گزارشها فقط 10 یا 20 درصد از چیزهایی که آنها میدانند را نمایان میسازد.
بیزنسمدل رگتکها متکی به فروش همین دیتاهای باارزش است؛ اگر تمام آن را بخواهند پابلیک کنند، طبیعتاً کسبوکارشان شکست میخورد؛ پس 10 یا 20 درصدش را به انتشار میرسانند و مابقی محرمانه میماند. در سال 2022 تعداد 100 صرافی ایرانی شناسایی شدند و سه میلیارد دلار جریان ورودی به آنها در گزارش «تیآرام لبز» آمده است. مشخص شده که پرکاربردترین بلاکچین در اکوسیستم ایران، بلاکچین ترون است به واسطۀ «تتر ترونی». شواهد زیادی نشان میدهد که هر آن ممکن است این ریسک به کاربران و کسبوکارهای ما وارد شود. خواهشمندم که به موضوع تتر خیلی جدی بیندیشید؛ قبل از اینکه دیر شود.
اشارهای به گزارشهای کمّی در حوزههای سیاستی و حکمرانی و میزان تأثیر رمزارز بر نرخ ارز کردند. من گزارشهایی را دیدهام که نشان میدهد آیا نسبت میان تتر و دلار فیات، از نوع علّی است یا صرفاً همبستگی دارند؛ آیا causation دارند یا correlation؟ ادبیات اقتصادی و علمی به چنین سؤالی پاسخ میدهد. حاکمیت امروز ما میگوید به خاطر مدل فاند شدن این پژوهشها نمیتوان به آن اعتماد کرد.
میدانید که خیلی وقتها، اندیشکدهای که میخواهد گزارشی تولید کند، پاسخش را از ابتدا میداند، ولی برای پاسخی که میداند، توجیه علمی میسازد. امروز باید اصناف و کسبوکارها و بخش خصوصی ما به حاکمیت نزدیک شوند. انصافاً کسبوکارهای ما خوب پیش رفتهاند. با وجود تمام شرایط، جذب و متقاعد کردن این تعداد کاربر، نشانگر سرویسهای خوب در اکوسیستم بوده است. به نظرم باید با کمک اصناف و حاکمیت پژوهشهایی اتفاق بیفتد که همه بر جواب و خروجی آن اجماع داشته باشند؛ نه اینکه بعداً برچسب بزنند که به خاطر مدل پشتیبانی مالی، دچار سوگیری است. باید یک الگو و توافق شکل گیرد که بالاخره به یک پاسخ علمی برسیم: آیا تتر روی نرخ ارز ما تأثیر دارد یا نه؟ آیا در اقتصاد کلان ما اثرگذار است؟
بهعنوان جمعبندی باز هم میخواهم از فرصت استفاده و از تمام فعالان این اکوسیستم خواهش کنم که خطر تتر را خیلی جدی بگیرید. هر کدام از دوستان که بخواهند میتوانم در جلساتی برایشان فکتهایی که باعث چنین وحشت و نگرانی شده را ارائه دهم. تتر به هیچ وجه دیگر ابزار امنی نیست و هر آن میتواند مثل یک بمب ساعتی منفجر شود و آثار غیرقابل جبرانی در حوزۀ رمزارز به جای گذارد.
یعقوبی: من پیرو صحبت دوستان میخواهم به دو مطلب کوتاه اشاره کنم. موضوع اول، رگولاتوری است که من دربارهاش صحبت نکردم و ترجیح میدهم زیاد صحبت نکنم، اما واقعیت را نمیتوان نادیده گرفت. چه بر سر صنعت ماینینگ آمد؟ صنعت ماینینگ در کشور عملاً مرد. ما 5/3 الی 4 درصد از «هَش مدیریت» (Hash Rate) شبکیه بیتکوین را داشتیم؛ بعضی گزارشها تا 8 درصد هم بیان میکرد. دادههای جهانی آشکار عدد 4 درصد را نشان میداد. امروز این عدد زیر 5/0 درصد است.
صنعت ماینینگ در ایران مرد. این اتفاق از زمانی افتاد که برایش رگولاتور گذاشتند؛ از هنگامی که قانونگذاری صورت گرفت. اگر بخواهیم همین اتفاق در بقیۀ صنایع حوزۀ بلاکچین تکرار شود؛ که دمدستترین آنها حوزۀ تبادل است، باید برای آنها نیز قانونگذاری کنند. همان اتفاق به راحتی این طرف هم رخ میدهد. کسبوکار اگر در منگنه قرار گیرد و زیانده شود، شاید در کوتاهمدت دوام بیاورد ولی در بلندمدت جمع میکند؛ برایش توجیهی ندارد که ادامه دهد. آیا در این صورت سهم دارایی کریپتو در جامعه تغییر میکند؟ نه! پول مردم به کجا میرود؟ به بازار زیرزمینی و صرافیهای بینالمللی خارجی! این مصداق دقیق فرار سرمایه است. به اعتقاد شخصی من، دشمن فینتک را نباید بهعنوان رگولاتور فینتک گذاشت.
بانک مرکزی اساساً محدودکننده است. وظیفۀ ذاتی او همین است؛ پس همان بلایی که بر سر پرداختیارها آورد و سر لندتکها میآورد، همان را به سر حوزۀ تبادل رمزارز نیز خواهد آورد. سهم «تبادل» خیلی بزرگتر از دیگر بخشهای بازار کریپتو است و گردش مالی زیادی دارد. باید ببینیم آیا میتوان راههای مذاکره را باز گذاشت تا تغییری در شرایط ایجاد شود.
در خصوص Proof of Reserve یک نکته را خارج از موضوع بحث میگویم. من شخصاً تمایل زیادی به انجام این فرایند دارم؛ اما دو ملاحظه را باید در نظر گرفت؛ اول اینکه شفافیت تا چه حد؟! الآن ریالی که شما در کارت الکترونیکی داخل جیبتان دارید، آیا میدانید که بانک ما به ازای آن اسکناس دارد یا نه؟ این یک سؤال خیلی ساده است! حاکمیت جوابش را میداند اما آیا مردم هم اطلاع دارند؟ چند درصد از ریال موجود در بانکها، واقعاً جزو دارایی آنهاست؟ این همه زیان انباشته که بانکها نشان میدهند چه معنی دارد؟ شاید مردم عادی معنی آن را ندانند؛ ولی زیان انباشته یعنی اینکه دارایی مردم داخل بانک دیگر وجود ندارد.
وقتی مردم حتی دارایی اصلی خودشان برایشان شفاف نیست؛ آیا ضرورت دارد در حوزهای که اساس آن تمرکززدایی بوده، شفافیت ایجاد کنیم؟ ما به عنوان صرافی، همواره به مشتریان گفتهایم: «دارایی که میخرید را از اینجا ببرید». از روز اول همین کار را کردهایم. وقتی که ما تا این حد به مشتری میگوییم: «دارایی را پیش ما نگه ندار؛ بردار و ببر»، چه اندازه شفافیت لازم میشود؟ چقدر باید همه را نسبت به این موضوع حساس کنیم و آن را مهم بدانیم؟ شاید مسئله مهم باشد، اما اگر کاربر حواسش را جمع کند، این قضیه اصلاً دغدغهساز نمیشود؛ دارایی را میخرد و داخل کیف پول خودش میریزد.
در رابطه با خطر تتر کاملاً با شما موافقم. نه فقط الآن، که خیلی وقت است تتر اهمیت زیادی پیدا کرده است. اوایل که یوبیتکس شکل گرفت، من فهرست داراییهای قفلشده تتر را نگاه میکردم و دیدم که چهار سال پیش، حدود 800 میلیون دلار فقط روی شبکه اتریوم قفل شده است. تازه، آن زمان بحث تحریمها اصلاً به اندازه حالا پیچیده نبود. الآن یکسری اشخاص ثالث (3rd Party) که محل درآمدشان همین قفل کردن داراییهاست؛ پس اهمیت زیادی دارد.
اما چه میتوان کرد؟ ما یکسری داراییهای جایگزین و آفرهایی را برای آنها پیشبینی کردهایم که مردم به سمت استفاده از داراییهای جایگزین بروند، ولی واقعیت این است که مسیر سختی در پیش داریم. تتر، مثل دلار، در بازار کریپتوی ایران واقعاً جا افتاده و جایگزین کردنش با دارایی دیگر برای مردم دشوار خواهد بود. علاوه بر آن، هزینۀ تراکنشها با داراییهایی مثل «دای» (DAI ) بالاتر است و برای کاربرانی که حجم تبادل اندکی داشته باشند بهصرفه به نظر نمیرسد. ما برای سال جدید در پی تغییر مدل هستیم و میخواهیم به سمت جایگزینها برویم.
مطلبی: آقای طهماسبی اشاره کردند که ارگانهای خارجی اطلاعات زیادی در مورد ما دارند. در سال گذشته «رویترز» یک گزارش در مورد خود ما یعنی «سرمایکس» و دو سه صرافی دیگر ارائه داد. ما جزو صرافیهایی هستیم که بیشترین تراکنش را داریم. طبیعتاً خیلی چیزها را دربارۀ ما میدانند. ما با یکی از صرافیهای خیلی معتبر در coin-market-cap در ارتباط هستیم که رتبه آن خیلی بالاست. ما با آنها در سطح مدیریتی در ارتباط هستیم. آنها میدانند که ما ایرانی هستیم و در ایران کار میکنیم؛ هیچ مشکلی با ما ندارند، ولی طبیعتاً این مسئله را به شکل شفاف بازگو نمیکنند؛ اصرار دارند که هیچ اسمی از ایران در میان نباشد؛ با هر مدلی که باشد، اسم ایران نباید به میان آید. وقتی میگویم: «عدم شفافیت یعنی فضای خاکستری» منظورم همین است. ما بعضی جاها مجبوریم خودمان را غیرایرانی نشان دهیم. این طبیعی است، چارۀ دیگری نداریم.
اگر روی بیلبورد بزنیم که «ما اینقدر دارایی در فلان صرافی خارجی داریم»، میتواند برایمان تبعاتی به دنبال آورد. البته ما صاحبان کسبوکار، اصلاً مخالف شفافیت نیستیم؛ اگر شفاف نبودیم کسبوکارمان را شناسنامهدار نمیساختیم؛ میتوانستیم کارهای خیلی پرسودتری را به صورت زیرزمینی انجام دهیم. ما در این فضا کسبوکار راه انداختهایم؛ خودمان حامی شفافیت هستیم؛ ولی به نظر ما، هر چیزی جایگاه خاص خود را دارد. حرفهای ما زیاد است؛ اینقدر درد دل داریم که تا شب عید میتوانیم حرف بزنیم، ولی به همین مقدار بسنده میکنم.
آشتیانی: روشهای نوآورانه برای «اثبات دارایی با دانایی صفر» وجود دارد. آیا این برای کاربر جذاب است؟ بله! برای همان کسبوکار هم که میخواهد سالم کار کند جذاب است. نکتۀ دیگر اینکه وقتی علاوه بر توصیۀ «بخر و بردار و ببر» اختیار میدهیم که دارایی خود را در صرافی نگه دارد، میتوانیم به سمت این شفافیت برویم تا جذابیت مارکت را بالا ببرد.
یعقوبی: من منکر این قضیه نمیشوم، ولی باید ببینیم چنین کاری تا چه حد اهمیت دارد.
مطلبی: کاربری که میآید «ناتکوین» (NOT Coin) میخرد، اصلاً نمیداند چه چیزی خریده، صرفاً چیزی میخرد که سود کند.
آشتیانی: بالاخره ما باید به سمت بهتر شدن برویم.
مطلبی: ما مخالف شفافیت نیستیم، ما با شفافیت موافقیم، ولی سؤال من این است که چنین چیزی چند درصد اهمیت دارد؟ دغدغههای مهمتری هم در کارند.
آشتیانی: حتی اگر یک درصد اهمیت داشته باشد، قابل اجراست!
مطلبی: اولویت آن 99 درصد دیگر بیشتر به نظر میرسد. خیلی مسائل مهمتر هم در کار است.
آشتیانی: به نظر من ابزار بعدی میتواند یک جور zero-knowledge proof باشد که مردم نگران خالیفروشی نباشند. باور کنید که این صحبتها در حاکمیت اتفاق میافتد؛ میگویند: «چنین پلتفرمهایی را باید محدود کرد، نابود کرد، آرامآرام از دور خارج کرد؛ چون اینها پتانسیل دارند که خالیفروشی کنند، پول جمع کند و بروند؛ فردا مردم پلاکارد دست میگیرند و به خیابان میریزند و همه جا شلوغ میشود». آقای طهماسبی میگوید که برای کاربران این مسئله اهمیت زیادی ندارد؛ کاربر را فراموش کنید، شاید برای کاربر یک درصد مهم باشد که اثبات موجودی را بداند.
مطلبی: شما این موضوع را به عنوان یک دغدغه مطرح کردید. من اولین بار است که دغدغۀ خالیفروشی را از جانب حاکمیت میشنوم. تا به حال نمیدانستم که جزو دغدغههاست.
آشتیانی: بله، هست.
مطلبی: اگر هست، بله باید برایش راه حل بیاوریم، نیازی نیست که در برابرش جبهه بگیریم؛ ولی تا الآن پارامتر خیلی مهمی، حتی از نظر کاربر، نبوده! کاربر میآید و چیزهایی را خریدوفروش میکند که حتی نمیداند چیست؛ بعد ما در مورد اثبات پشتوانۀ صرافی با او حرف میزنیم! من نمیگویم این شرایط مطلوب است، ولی متأسفانه وجود دارد.
آشتیانی: این نکتۀ ظریفی است که راهکار دارد. خیلی خوشحال شدم که تنوعبخشی به سبد استیبلکوینها (stable coins) اتفاق میافتد. این بهترین کار است؛ چون «بازی عدم شناسایی» همان بازی موش و گربه است؛ ولی تنوعبخشی، به سبد استیبلکوینها کمک زیادی میکند.
مطلبی: ما که سه چهار سال است «دای» را داریم؛ USDC هم داریم.
به نظر شما، قیمت بیتکوین و به طور کلی وضعیت بازار رمزارزها در سال آینده به چه صورت خواهد بود؟
آشتیانی: واقعیت این است که «جریان نقدینگی خالص» یا Smart Money که میتواند به سمت رمزارز بیاید رو به افزایش است. دوستانی که تحلیلهای کیفی انجام میدهند گاهی کارهای جالبی میکنند. آنها یک «ضریب شدت» درآوردهاند که نشان میدهد به ازای چند درصد از market cap اگر پول تازه بیاید، تغییر در بازار ایجاد میشود.
فروشندگان بیتکوین، عدۀ زیادی نیستند. به یاد میآورم در بعضی مقاطع، حجم گردش مالی تتر 28برابر مارکتکپ آن میشد. در مورد بیتکوین، جالب است که سه چهار میلیون بیتکوین گمشده داریم؛ تاکنون 19 میلیون بیتکوین استخراج شده و نهنگهای بیتکوین، مثل «هرم» رشد کردهاند. اکثر تازهواردهایی که والت درشت دارند، «مؤسسهای» هستند.
کسانی مثل «برادران وینکلواس (Winklevoss)» از زمانهای قدیم حجم زیادی بیتکوین داشتهاند. یک کیف پول معروف یک میلیون بیتکوینی هم متعلق به «ساتوشی» است که نزدیک به پنج درصد بیتکوینهای فعلی را به خود اختصاص داده است. آنالیزهای کیفی نشان میدهد با ورود پنج درصد اسمارتمانی در بازۀ کم، احتمال دوبرابر شدن بیتکوین وجود دارد.
خیلی جالب است. پنج درصد از یک تریلیون معادل 50 میلیارد دلار میشود. اگر 50 میلیارد دلار پول به صورت ناگهانی در بازۀ زمانی کم به بازار بیاید؛ از آنجا که تعداد فروشندگان خیلی زیاد نیست؛ میتواند به دوبرابر شدن قیمت بیتکوین بینجامد. من فکر میکنم بازار رکوردهای تازهای میزند. احتمالاً بازیگرهای ریسکگریز و ریسکپذیر جای خود را عوض میکنند. الآن عدهای مردد هستند. اکنون خروجیها از ETF در بخش Grey Scale زیاد میشوند و ورودی به بقیه ETFها افزایش مییابد که احتمالاً به خاطر تعرفههای آنها و سطح رضایتشان است. الان Grey Scale دو سه سال است که محصول خود را به صورت ETP دارد: Exchange Tradable Product. تمام اینها را که کنار هم بگذاریم، احتمال یک نوسان بزرگ بعد از گذار سه چهارماهه وجود دارد. این اتفاق میتواند تا اوایل تابستان سال آینده رخ دهد؛ دامنۀ نوسانات خیلی سنگین و زیاد خواهد شد و جریان نقدینگی زیادی به این بازار میآید.
شاید در سال بعدتر، به خاطر وجود ابزار ETF قابل معامله، با آن حجم از یوزر و بروکرها، ناگهان شاهد تحول باشیم. تعداد بروکرهای پیش روی مردم ناگهان خیلی بالا میرود. احتمالاً نوسانات سنگین و افزایش قیمت خوبی، شاید تا 80 یا 90 هزار دلار، طی یک سال آینده پیشبینی میشود و بعد از آن نوسان کاهش مییابد؛ ولی به خاطر ماهیت و ذات ETF بیتکوین و اینکه شروعکنندهاش آمریکا بوده، احتمال ورود دیگر کشورها هم هست.
به نظرم آمریکا به هیچ روشی نتوانست با این پدیده مقابله کند، پس تصمیم گرفت زمام آن را در دست خود نگه دارد. تمام کشورها و مردم باید مراقب سهم بازار داخلی خود باشند و این جنس ثروت را به راحتی از دست ندهند.
طهماسبی: من در این باره اصلاً متخصص نیستم، نمیتوانم پیشبینی کنم؛ ولی به عنوان یک کاربر، احساس میکنم الآن احساسات مارکت خیلی مثبت است. احتمال میدهم بیتکوین در حداکثر خود ممکن است ATH قبلی را بزند؛ بعید میدانم اتفاقهای بزرگی بیفتد که به 200k یا 500k برسد، اتفاق تازهای نمیافتد.
یعقوبی: من قطعاً در مورد عدد صحبت نمیکنم؛ اما روند حرکتی بازار با دو سه اتفاق مهم در سالهای 2023 و 24 همراه بود؛ یکی از آنها ماجرای ETF بود، یکی هاوینگ و دیگری اتفاقاتی که در اقتصاد کلان دارد میافتد؛ مثلاً تغییر نرخ بهره در آمریکا! تمام اینها میتواند روند مثبتی را برای بیتکوین و سایر کریپتوها به دنبال آورد.
تأثیری که ETF روی قیمت میگذارد چه خواهد بود؟ همان طور که گفتید، خروجیهای Grey Scale دارد زیاد میشود و احتمالاً حجم عمده دارایی آن خالی خواهد شد؛ زیرا همیشه management fee زیادی میگرفته؛ سالانه 2 درصد منیجمنت فی را فارغ از کارمزدهای خریدوفروش میگرفته است. دو درصد از قیمت بیتکوین، با حجمی که آنها دارند، عدد وحشتناکی میشود. طبیعتاً مردم به سمت بقیه ETFها مثل «بلکراک» و «فیدلیتی» و بقیه میروند.
بعد از اینکه خروجیهای Grey Scale تا حد زیادی خالی شود، احتمالاً بازار یک روند مثبت را آغاز میکند و بهتدریج بالا میرود. به نظرم بیتکوین یک اصلاح خوب در ماههای آینده خواهد داشت و پس از آن، روند صعودی را آغاز میکند. اینکه تا کجا برسد، به احتمال زیاد میتواند ATH را پشت سر بگذارد و بالاتر برود؛ اما فرایند بیتکوین مثل همان اتفاقی است که روی ETF طلا افتاد؛ فرایند طولانیمدت است؛ شاید در طی سالیان رخ دهد.
اگر تاریخچه اتفاقات طلا را نگاه کنید متوجه میشوید در یک بازه بسیار طولانیمدت، چندین سال کاملاً مثبت بود. اگر همین اتفاق در مورد بیتکوین هم بیفتد، قطعاً عددهای عجیب و غریبی را شاهد خواهیم بود که امروز به نظرمان خندهدار میرسد. این اتفاق کوتاهمدت نیست و در سال آینده پیش نمیآید. به نظرم در سال آینده شاید بیتکوین بتواند ATH را بزند و قدری بالاتر برود.
مطلبی: من تحلیلگر قیمت نیستم ولی به نظرم در سال آینده بیتکوین قیمت 80 هزار دلار را رد میکند. اینکه فرایندش به چه صورت باشد نمیدانم.